گلابدان :عملکرد فصل زمستان بهتر است یا مسئولان استان؟!!
یزدفردا :طنز ظریف تر آنست که هر نویسنده ای خود را طنز پرداز بداند و زمخت تر از آنست که مخاطبانش بتوانند خود را به نشنیدن بزنند ویزدفردا با مطالب ن-آقا گل که اگر خدا می خواست و اوقاتش تلخ می شد گهگاهی به طنز اجتماعی نزدیک شده و مدتی است که براثر رفتار خوب اطرافیان ن-آقا گل مطلب طنزی نداشتیم و خوشحال شدیم که یکی دیگر از فردائیان به نام گلابدان طبع طنزش گل نموده و قول داده که ما را بی طنز نگذارد و البته خود را برای ما معرفی خواهد نمود و شما همان گلابدان را بشناسید راحت تر خواهید بود .
طنز اجتماعی یزدفردا -گلابدان :محتمل است که شما در همین ابتدا و با خواندن عنوان این نوشته با خودتان بگویید: این بابا هم مثل این که عقلش پاره سنگ برمی دارد یا یک تخته اش کم است یا چیزی در همین مایه ها. به احتمال فراوان، استدلالتان هم این است که فصل زمستان چه ربطی دارد به مسئولان استان؟ اما ما از شما استدعای عاجزانه داریم که بالاغیرتا، خواندن این نوشته را مثل انرژی هسته ای به حالت تعلیق درنیاورید؛ تا آخرش بخوانید؛ بلکه آخر این شاهنامه هم مثل همه شاهنامه های دیگر خوش درآمد.
قضیه از این قرار است که در نزدیکی محله ی ما یک مرغدانی خیلی بزرگ ساخته اند که البته برای خودش یک شرکتی است و عظمت و ابهتی دارد. شاید هم محله ی ما را نزدیک آن مرغدانی ساخته باشند که البته در اصل قضیه چندان توفیری ندارد. این مرغدانی عریض و طویل، البته حق بزرگی به گردن جامعه دارد و در خدمت گزاری به آحاد مردم -البته از نوع تخم گذاری اش- لحظه ای فروگذاری نکرده، اما مشکل اصلی این است که در طول شبانه روز مثل گاو نه من شیر، چندین و چند بار همه ی سوابق خدمت گزاری یا همان تخم گذاری اش را زیر سئوال می برد. حالا چطور چنین کاری می کند؟ رویم به دیوار، گلاب به رویتان، در طول شبانه روز، چنان بوی نامطبوعی در همه ی محل می پراکند که همه ی ادکلن های شهر هم که بیایند حریفش نیستند. در این موقع است که پدربزرگ ما دیگر نمی تواند جلوی سرفه اش را بگیرد و همین طور یک ریز، باز هم گلاب به رویتان، حالت تحول!! بهش دست می دهد. مادرمان هم سردرد میگرنی اش عود می کند و یک پماد بدبوتر از آن بوی نامطبوع روی پیشانی اش می مالد و روسری گل گلی اش را هم محکم می پیچد دور سرش و مثل مار زخمی دور خودش می پیچد. بابا هم که چاره ای ندارد، هر چه مردم آزار است و هرچه بوی گند و لاشه است را به لعنت خدا حواله می دهد. حالا ما پنجره را باز بگذاریم، آن نسیم دلکش، می وزد به درون خانه. پنجره را ببندیم، از گرما خفه می شویم. کولر را روشن کنیم، این بار همان بوی لاشه، با قدرت بیشتر می زند توی اتاق ها و خلاصه خانه یک جهنمی می شود که الهی چشم هیچ کافری نبیند. اهالی محل چند سالی است که مرتب نامه می نویسند به مقامات مسئول. گله می کنند. شکایت می کنند. التماس می کنند. تمنا می کنند. اما هنوز که هنوز است آش همان آش است و کاسه همان کاسه. فقط نمی دانم این آش چرا هی دارد شورتر می شود. این را هم بگویم که مسئولان هم دارند کار را دنبال می کنند. با صاحبان مرغدانی هم سرشاخ شده اند. کارشان به دعوا و شکایت هم کشیده است. اما مثل این که سمبه اشان آن قدر که باید پرزور نیست. اما بنازم به قدرت فصل زمستان. بدون این که ما برایش عریضه نوشته باشیم. برای دیدن مدیرش وقت ملاقات گرفته باشیم. با روابط عمومی اش تماس گرفته باشیم. با واحد رسیدگی به شکایاتش مکاتبه کرده باشیم. اصلا بدون این که ما با جناب ایشان کلام کرده باشیم. همین که پایش را نمی گذارد توی محله، این بوی مزاحم نانجیب، کم کم خودش را جمع و جور می کند و دست از اذیت و آزار مردم محل برمی دارد. انگار آژان دیده باشد، عقب عقب می رود و خودش را قایم می کند توی همان مرغدانی. کاری می کند که ما وقتی پنجره را می بندیم نه تنها توی خانه خفه نشویم بلکه مجبور شویم چند تا بخاری هم روشن کنیم. حالا مگر آن بوی نانجیب به داخل خانه راه پیدا می کند؟ اصلا و ابدا. تازه این فصل زمستان با ترفند انقباض مولکولها، نمی گذارد آن بوی لاشه، دور و بر خانه بیاید، چه برسد که بخواهد توی خانه هم راه پیدا کند. خلاصه ما وقتی مقایسه می کنیم، می بینیم عملکرد فصل زمستان از عملکرد مسئولان استان خیلی بهتر و قاطعانه تر است. مشکل اصلی ما این است که این فصل مردمی!! و مشکل برانداز!! بیشتر از سه ماه دوام نمی آورد. درست است که هر کس خوب کار کند زود برش می دارند می برند یک جای بهتر، اما اگر فصل زمستان در طول سال سر پستش باقی می ماند مگر ما دیگر به اقدامات مسئولان استان در جهت مبارزه با بوی نفرت آور مرغدانی همسایه، احتیاج داشتیم؟!!
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 21,ژانویه,2025